اللهم عجل الولیک الفرج 

شهادت نردبان آسمان است
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شهادت نردبان آسمان است |      صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل خورشید شیعه آیت الله سیستانی
حمایت می کنیم
امکانات وب
محل قرار گرفتن کد های وب

سردار رشید اسلام  پاسدار شهید قربانعلی براتی

نام پدر: عباسقلی     تاریخ تولد : 27/8/1380

محل تولد : قاضی     محل دفن : قاضی

تاریخ شهادت : 17/4/65      محل شهادت : مهران

تحصیلات: ششم نظام قدیم-

یگان خدمتی/مسئولیت : سپاه- معاون گردان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فرازهایی از وصیت نامه شهید :

با عرض سلام به آقا امام زمان (عج) و نائب بر حقش امام خمینی روح القدس سلام برعاشقان و پیروان امام علی (ع) که در هر زمان با دادن خونشان اسلام را زنده نگه داشته‌اند. سلام بر عاشقان حسین(ع)، سلام بر شهدای کربلای ایران، سلام بر عباسان و قاسمان زمان، سلام بر علی اکبرها و علی اصغرهای عاشوراهای ایران سلام بر شهدایی که از جان و مال و خانه و کاشانه و زن و فرزند و پدر و مادر خویش گذاشتند برای رضای خداوند تبارک تعالی. سلام بر شهیدانی که از جنازه‌شان چیزی جز مقداری خاک و پودر باقی نماند و با عرض سلام بر پدر و همسر و برادرانم و خواهرانم بعد از ماه‌ها انتظار توفیق این را یافتم که در صف سربازان امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف حضور یافته و به ملت شهیدپرور آن حضرت خدمتگذاری کرده، برعلیه کفر جهانی و شیطان کوچک مترسک آمریکا صدام یزید کافر بجنگم، می‌روم با توشه‌های تهی یک سری ریا و گناه با جهل و دلی سنگ و پشتی سنگین از گناه و با امید و انتظار بلکه مگر آن خدای رحیم آن خلیل، آن ارحم‌الراحمین، آن غفارالذنوب با مهربانش مهری به ما کند من می‌روم با توشه‌های خالی آخر من نمی‌دانم چگونه می‌توانم در روز قیامت با اشخاصی غریب از من در آخرت و در نزدیک در دنیا برخورد کنم.



[ شنبه 92/9/2 ] [ 8:49 عصر ] [ خادم شهدا ]

          

                 

                        سردار رشید اسلام پاسدار شهید محمدرحیم حسن زاده      

نام پدر : محمد                 

تاریخ تولد : 1335/2/10

محل تولد : آشخانه            

محل دفن : آشخانه

 تاریخ شهادت:66/10/9

محل شهادت : ماووت- بیت المقدس2

تحصیلات : ششم قدیم

یگان خدمتی/مسئولیت: سپاه لشکر 5 نصر- معاونت گردان

 


 

بخشی از زندگینامه شهید:

 ایشان در سال 1335 در شهر آشخانه در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمدند و پس از سپری کردن دوران کودکی به دبستان رفتند و تا پایان دوران ابتدائی تحصیل نمودند و به علت کهولت سن پدرش ناچار شد درس و تحصیل را ترک نموده و در انجام کارهای کشاورزی به کمک پدر شتافتند. ایشان پس از گذراندن تحصیلات دوره ابتدایی در سن 19 سالگی به خدمت سربازی درآمده و 2 سال خدمتش را به خوبی پشت سر می‌گذارد و پس از برگشتن از سربازی ازدواج نموده و در سن 24 سالگی به عضویت سپاه پاسداران در می‌آید و از همان سال به بعد دائم در جبهه‌های جنگ ایران و عراق شرکت می‌کند زیرا ایشان از همان دوران نوجوانی خیلی علاقه‌مند به رهبر و دفاع از میهن اسلامی ایران بوده‌اند و هیچ‌وقت یاد و خاطره امام و رهبر از یادشان نمی‌رفت.

ایشان همیشه می‌گفت همه ما وظیفه داریم که به گفته رهبرمان امام خمینی(ره) همیشه تا جان در بدن داریم از میهن عزیزمان ایران در برابر دشمنان بعثی دفاع کنیم و نگذاریم که یک وجب از خاک پاک ایران عزیزمان به دست دشمنان بعثی عراق بیفتد.

شهید حسن زاده چه در خانه و چه در سپاه فرد بسیار فعال و فداکار بوده و به فقیران و مستمندان کمک می‌کرد و خیلی مهربان و دلسوز بود. نماز و عبادتش را سر وقت انجام می‌داد. شهید محمد رحیم حسن زاده دارای 3 فرزند به نام‌های مجید، روح الله و مصطفی می‌باشد. ایشان از همان اوایلی که عضو سپاه پاسداران بودند در منطقه‌های جنگی و عملیاتی مختلفی از قبیل اهواز، ایلام، خورستان و کامیاران حضور فعال داشتند. ایشان در عملیات بیت المقدس 2 به تاریخ 9/10/66 بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 

 


 


[ شنبه 92/8/25 ] [ 12:2 صبح ] [ خادم شهدا ]

 


قائم مقام فرمانده تیپ امام موسی کاظم(ع)از لشگر5نصر(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)  

هفتم خرداد 1338 به دنیا آمد . در آشخانه . آشخانه ،یکی از شهرستان های استان خراسان شمالی است .یادم می آید روز نیمه شعبان بود .برای همین اسمش را مهدی گذاشتیم .
لبخندی می زند و کف دستش را روی پیشانی چروکیده اش می کشد .شاید لحظه ای را به یاد می آورد که آمدند و به او خبر دادند که صاحب پسر شده است .
نگاه منتظر مرا می بیند ،ادامه می دهد ،از همان بچگی عادت داشت توی هیئت های مذهبی شرکت کند .در فاصله ی مداحی ،مدام می گفت صلوات .برای همین هم اهل هیئت اسمش را گذاشته بودند مهدی صلواتی .
می خندد من همراهی اش می کنم .چند گنجشک دور تر از ما روی زمین می نشینند .
بزرگ تر که شد ،خودش برای اهل بیت مداحی می کرد . مداحی را خیلی دوست داشت .بچه ی درس خوانی بود .اهل محل همه دوستش داشتند.
مثل بچه های دیگرتان بود یا فرق می کرد ؟
سرش را پایین می اندازد و می گوید :مهدی از همان اول پر جنب و جوش تر از بقیه بچه هایم بود .این را همه می گویند .
گنجشک ها نزدیک تر می آیند و زمین تازه شخم زده را می کاوند .
در باره ی تحصیلاتش بگویید .
چشم هایش را ریز می کند و به نقطه ای خیره می شود .
درسش را در بجنود تمام کرد .بله آنجا دیپلم گرفت .دیپلم فنی گرفت . فکر می کنم سال 58 بود .برایش رفتیم خواستگاری .خواستگاری همین زهره .عروسم را می گویم .آن موقع شانزده ساله بود ..یک مراسم ساده و قشنگ برایشان گرفتیم .آن موقع مثل حالا نبود .حالا تجملات زیاد شده .
وقتی با زهره خانم ازدواج کردند ،کجا زندگی کردند ؟
همین آشخانه ،،پیش خودمان .توی یک خانه زندگی می کردیم ؛با محبت و صمیمیت .خیلی خوب بود .
شما آن موقع هم کشاورز بودید ؟من از اول کشاورز بوده ام .مادر مهدی ،صدیقه خانم هم از همان اول خانه دار بوده .وضع مالی مان بد نبود .خانه و زمین داشتیم .
از شغل مهدی بگویید ؛از مسئولیت هایش .
بعد از انقلاب ،مسئولیت کمیته آشخانه را به عهده گرفت .با شروع جنگ ،دیگر نمی شد او را دید .اکثرا توی جبهه بود ؛مثل برادرهایش .من و مادرشام کاری به کارشان نداشتیم .بعد ها صاحب یک دختر و یک پسر شد .با زن و بچه هایش رفتند مشهد .بی آن که من بپرسم ،ادامه داد :مهدی دو بار مجروح شد .
نفس عمیق می کشد و جلوی بغضش را می گیرد .
یک بار از ناحیه بازو و یک بار از ناحیه پیشانی ...اصلا علاقه خاصی به جبهه داشت .مطالعه را هم خیلی دوست داشت .
همه اش قرآن و نهج البلاغه می خواند .بارها به او گفتم مهدی جان ،بیا به فکر یک تکه زمین برایت باشم ولی قبول نمی کرد .مهدی اهل زمین و زمین خریدن و این جور کارها نبود .آرزویش فقط شهادت بود و همین طور هم شد .
انگار بار سنگینی از اندوه روی دوش پیرمرد می گذارند .
آرزویش را می شد توی حالت هایش ،سخنرانی ها و نوشته هایش دید .دوازدهم اسفند ماه 1363 توی جزیره مجنون شهید شد .می دانید که همان طور که خودش دوست داشت ،جنازه اش توی جبهه ماند .ما روحش را تشییع کردیم .بهار دنیا آمد و زمستان شهید شد.

  

 منبع:"مجروح جنگی                                                                                                                                         


 


[ یکشنبه 92/8/19 ] [ 9:0 عصر ] [ خادم شهدا ]

 

سردار رشید اسلام پاسدار شهید مهدی وحیدی    

نام پدر : رضا                   

تاریخ تولد :7/3/1338

محل تولد : آشخانه          

   محل دفن : آشخانه

تاریخ شهادت :25/12/1363   

 محل شهادت : شرق دجله

تحصیلات : دیپلم هنرستان  

یگان خدمتی/مسئولیت : کمیته- قائم مقام تیپ 8 جواد الائمه

 


فرازهایی از وصیت نامه شهید :

پدر عزیزم، مادرم و همسر صبور و متعهد من که توانستی در نبود من صبری زینبی داشته باشی امیدوارم در تحت توجهات ولی عصر امام زمان(عج) ونایب بر حقش امام خمینی موفق و موید باشید همسرم همچنان در تربیت فرزندان کوشا باش، چون الآن اسلام در خطر است و نیاز به خون دارد اینجا است که من باید انتخاب کنم که یا در خانه زندگی عادی داشته باشم یا انتقام خون شهیدان را از شهید کشان تاریخ بگیرم.


[ چهارشنبه 92/8/15 ] [ 8:5 عصر ] [ خادم شهدا ]
........

درباره وبلاگ

شهادت به تیر و ترکش نیست آن روز که خدا را دیدیم و به همه نشان دادیم شهید شده ایم.اللهم الرزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک . الهی آمین.
برچسب‌ها
آرشیو مطالب
امکانات وب
محل قرار گرفتن کد های وب